عشق چونان می کُند
که کوره با آهن
که سیگار با ریه
شاعر با کلمه
خاطره با بُغض
و این ها در برابر دردی که من کشیده ام همان قاصدکی ست که با یک نفس ات به پرواز در می آید . .
تب که داشته باشم هذیان زیاد می گویم هذیان نوشت های مرا جدی نگیر به وقت درد است . .
غصه ام شد!
مرسی !
عشق....عشق....زبونم نمیچرخه ، بیخیال !
...و او با من...
نگاهش با ثانیه های کش آمده
و سکوتش با چشمهایم...
که سرویس با دهن!...البته ببخشید حسین جان.
راحت باش احمد جان!
و این ها در برابر دردی که
من کشیده ام
همان قاصدکی ست که با
یک نفس ات به پرواز در می آید . .
تب که داشته باشم هذیان زیاد می گویم
هذیان نوشت های مرا جدی نگیر
به وقت درد است . .
غصه ام شد!
مرسی !
عشق....
عشق....
زبونم نمیچرخه ، بیخیال !
...
و او با من...
نگاهش با ثانیه های کش آمده
و سکوتش با چشمهایم...
که سرویس با دهن!
.
.
.
البته ببخشید حسین جان.
راحت باش احمد جان!