قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

ژیلا بنی یعقوب کجاست؟

بی پرده

حالا که بعد از مدتی به خانه ی قدیمی ام پا گذاشته ام میبینم شادی های این چند روز برایم قابل هضم نیست.ما مردمی که چهار سال پیش با شعار آزادی زندانیان سیاسی و موسوی و کروبی و ... و با مطالبات حداکثری پا به خیابان میگذاشتیم.ما را که یک چشممان خون بود،چشم دیگرمان اشک حالا چه شده؟؟


من اعتراف میکنم که رای ادم.به روحانی.هر چند قلبم با عارف عزیز بود.چون جرات آوردن نام رهبران در حصر ما را در تلویزیون حکومتی داشت.با اینکه تا روزهای آخر تصمیمم بر رای ندادن بود اما یکی از آن 18.630.000 من بودم.


حالا آقای محترم روحانی،شما باید زخم های کهنه این جنبش همیشه سبز را التیام ببخشی.

رک و راست بگویم،به شما رای دادم تا ایرانم را پس بگیرم و تا آخر این راه هم هستم.


29 خرداد

پست شماره ی 1:از ارتفاع 8884 متری سطح دایره

بلاگستان بی تو بلاگستان نیست.

اصلن بیا بزن تو گوشم داداش.

بیا بزن بگو تُف تو روت حسین.

وبت و کلا پاک کردی دیگه؟ها؟


باشه؛

به قول علیرضا آذر عزیز:

می روم تا درو کنم خود را...

می ترسم از دهان هایی که

روایت های ِ عاشقانه شان

شبیه رویاهای ِ من باشند.

می ترسم مخاطب ِ شان تو باشی.

می ترسم از مردهایی که

چای را با تو می خواهند،

خیابان را با تو می خواهند                     

می ترسم دکمه های ِ پیراهن ِ تو را...

می ترسم شال ِ موهای ِ تو را...

حالا تو عین ِ خیالت هم نیست!

نشسته ای گوشه ی ِ پنجره

و موهایت را با حوصله صاف می کنی،

نمی دانی حال ِ شهر

حال ِ من

حال ِ مردها

پریشان می شود.

من مترسکی

میان ِمزرعه ات!

برای ِ سایه ی ِ کلاغ ها؛