رهام کن از این stand by لعنتی.
یا برگرد و روشنم کن..
یا واسه همیشه خلاصم کن.خاموشم کن.
داشت با خودکار رو کاغذ ور میرفت.منم داشتم نیگاش میکردم.هر از گاهی سرشو میاورد بالا.یه نگا مینداخت ببینه حواسم بهش هست یا نه.با چشم بهش اشاره میدادم نکن!نرو رو اعصابم.چشماشو مینداخت بالا که اره،یعنی نه.هر وقت لج میکنه همین طوریه.لوس میشه واسه من.خودکارو ازش گرفتم کفتم چته؟چی میخواستی بگی بعد از این همه وقت اومدی سراغم.زد زیر بغضش،کارتی که رو میز بود داد دستم.گفت:میخواستم خودم بهت برسونم.حتما بیا.
یه کارت عروسی خوشگل.همرا با شام و شیرینی...
+well come to hotel california
عظمت گرفتن دستات زیر چراغای خیس پیادرو-حس بوسیدنت بی خبر تو خیابون پر از کسالت.حس داغی که از هم آغوشیت دارم.برف بازی تو کوچه های تعطیل-از بچه مدرسه ای...تب کردنت تو دیر وقتای شب.ناز و اطوار ریختن لبات وقت جویدن اسمم.حالا فقط مونده بغضی که همش میاد و میره(حسام)اشکایی که راه خواب شبمو سدکردن.سازی که ملودی جز جان مریم بلد نیست.دستایی که رو نتای غم میچرخه دنبال اسمت.عین این کورا.منوئتی که دلم با دلت مینوازه.تنها پرسه زدن تو اون همه خاطره های دو نفره لعنتی.مریم پاییزی.تو شلوغی جشن عروسیش.یه روز میرسه-به خدا میدم به گا این بند قرمز طولانی و میشم هم آغوش خاک...یه سیگار گوشه لب عشقت،کادوی جشن عروسیت...