اصلا به درک که رفتی،
من هم می آیم.
وقتی آسان از من رد شده بودی
مثلِ باد از باغِ بی برگی
مثلِ فصل از تقویم سانسور شده
درست مثلِ رود از کوهِ سیمانی
مثلِ باران از شیارِ شیروانی
شبیهِ هر دوشنبه،از نیامدنت.
(ح.ر)
حس میکنم شاعرم،وقتی از تو حرف می زنم.
سقوط چشم هایم
به درگاه نیمه باز؛
وقت تکان دادنِ دستهایش.
+
عشق و این حرفا،زائده ی فکر زیادی به دختر است.
من باید این و درست کنم:به دیگری!