به یادِ باد
وقتی؛
طرهّ هایِ سیاهِ تو را
می رقصاند.
بیاد باد نه ...خوشبحال باد که طره های سیاه او را می رقصاند ..
چه عجب!
فقط به یاد اشک وقتی گونه هات رو میشوره.و فقط به یاد بوسهوقتی....آه خدا خدا خدا خدا...اینجا غم عالم میریزه تو دلم.
سلام.
و بوی تو که می پیچد در باد
ادامه دارد این داستان.
به باد باید داد یاد ..!
طره شبرنگ و طراری دل...من رو بیاد شعر حافظ انداخت.
سلام غریبه.
وبت خیلی جذابه
به یاد بارانآسمان چشمانت
مرسی.مرسی.
و طوفان میشود در دل تو وقتی طره سیاه موهایش میرقصد...
به یاد باد که ماهیت اساطیریش راحقظ می کند هنوز ... .
به یاد خودت . . .
باید دست اینگونه بادی را بوسید!
- خب بریم؟من: به شرطی که منو سِفت بگیری- اصلا بیا رو پاهام بشینمن: وای نه!!...آپم...آقا این نامردیه. خب اون وقت من عنوان بلاگم تکراری می شه و بقیه فکر می کنن از رو عنوان تو تقلید کردم
اینجا جایِ مسائل خصوصی نیست!
احتمالا از سرزمین کفر است....در این سرزمین امام زمان که نمیشود طره به دست باد داد...طره به باد دادن همانا و سوار بر رخش نهی از منکر شدن همان...
سلام
چه کابوس...نازی..رفیق..دمت گرم...
یاد یاران قدیمم نرود از دل تنگ/چون هوای چمن از یاد اسیران قفسیادش بخیر...
یادش بخیر!
یادی در باد یا شاید هم بادی در یاد
باد زندگی من استو به جای رقصاندن طره هی سیاه او ...خودم را می رقصانداومدن بوسه و آغوش رو از عشق حذف کنن-عشق از بوسه آغوش حذف شداپم رفیق
هنوز میچرخد قلم این قمارباز لعنتی...راستش خیلی وقت است تحریک شده ام برای کامنتی نوشتن برای اینجا..
هنوز ناشناسی برایِ منِ لعنتی.
طره را باد نده
تا ندهی بر بادم
خوشم اومدیه عالمه...
خوش آمدید؛
باد همیشه مرا به یاد تو می اندازد ... به یاد باد
چه خوب شد که اومدی.
منظورم خودش بود . . . نه فقط موهاش . . .
آهان؛بعله...!
«من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد»
یه سر به ما هم بزن
به یاد بادبه یاد هرچه از تو در اکوسیستم من مانده
یاد باد ان روزگاران یاد باد سبز باشی پسر
بیاد باد نه ...
خوشبحال باد که
طره های سیاه او را می رقصاند ..
چه عجب!
فقط به یاد اشک
وقتی گونه هات رو میشوره.
و فقط به یاد بوسه
وقتی....
آه خدا خدا خدا خدا...
اینجا غم عالم میریزه تو دلم.
سلام.
و بوی تو که می پیچد در باد
ادامه دارد این داستان.
به باد باید داد یاد ..!
طره شبرنگ و طراری دل...
من رو بیاد شعر حافظ انداخت.
سلام غریبه.
وبت خیلی جذابه
به یاد باران
آسمان چشمانت
مرسی.مرسی.
و طوفان میشود در دل تو وقتی طره سیاه موهایش میرقصد...
به یاد باد
که ماهیت اساطیریش را
حقظ می کند هنوز ... .
به یاد خودت . . .
باید دست اینگونه بادی را بوسید!
- خب بریم؟
من: به شرطی که منو سِفت بگیری
- اصلا بیا رو پاهام بشین
من: وای نه!!
...
آپم
...
آقا این نامردیه. خب اون وقت من عنوان بلاگم تکراری می شه و بقیه فکر می کنن از رو عنوان تو تقلید کردم
اینجا جایِ مسائل خصوصی نیست!
احتمالا از سرزمین کفر است....در این سرزمین امام زمان که نمیشود طره به دست باد داد...طره به باد دادن همانا و سوار بر رخش نهی از منکر شدن همان...
سلام
چه کابوس...
نازی..
رفیق..
دمت گرم...
یاد یاران قدیمم نرود از دل تنگ/چون هوای چمن از یاد اسیران قفس
یادش بخیر...
یادش بخیر!
یادی در باد یا شاید هم بادی در یاد
باد زندگی من است
و به جای رقصاندن طره هی سیاه او ...خودم را می رقصاند
اومدن بوسه و آغوش رو از عشق حذف کنن-عشق از بوسه آغوش حذف شد
اپم رفیق
هنوز میچرخد قلم این قمارباز لعنتی...
راستش خیلی وقت است تحریک شده ام برای کامنتی نوشتن برای اینجا..
هنوز ناشناسی برایِ منِ لعنتی.
طره را باد نده
تا ندهی بر بادم
خوشم اومد
یه عالمه
.
.
.
خوش آمدید؛
باد همیشه مرا به یاد تو می اندازد ... به یاد باد
چه خوب شد که اومدی.
منظورم خودش بود . . . نه فقط موهاش . . .
آهان؛بعله...!
«من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد»
یه سر به ما هم بزن
به یاد باد
به یاد هرچه از تو در اکوسیستم من مانده
یاد باد ان روزگاران یاد باد
سبز باشی پسر