قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

۱۷:۰۳

به یادِ باد 

وقتی؛ 

طرهّ هایِ سیاهِ تو را 

می رقصاند.

کافه زندگی

 

مَرد؛ 

نشسته بود گوشه یِ کافه ای که مشتری دائمی نداشت. 

ترکیبِ با هم نشستنِ مشتری هایش، 

دیر یا زود-مُدام-عوض میشد. 

او آنجا تنها نشسته بود. 

آنجا؛"کافه زندگی"بود. 

 

+

هشتُمِ

منتظرِ زمستانم؛ 

که شالِ مرا 

رویِ  

دوشِ تو،بیاویزد

۷

اینجا 

رویِ بلندترین بامِ ده 

نشسته ام 

و به مرگ 

فکر میکنم.

rush

بگو ماهم را صدا کنم؛خورشیدت که خسته شد،  

جنابِ خدا.