قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

سیاه تر از یک آفریقایی-نقطه

در سوگ خودکشی دختر همسایه

گنجشک ها کوچه را روی ِ سرشان گرفته اند

او مرد و مردمان این خانه

امسال به جای ِ سبزه ماتم گرفته اند

من توی ِ ایوان نشُسته مان هستم

آن ها به اشک،قصد ِ شُستن گرفته اند

هیچ کس نخواهد از سفر برگشت

آن ها برای ِ که بلیت برگشت گرفته اند؟!

کلا دروغ بود هر چه گفتم و!

این واژه ها مرا به هذیان گرفته اند



فرضیه ای که توسط زمان رد شُد!

دلم میخواست مثل ِ تو فیلما،شب ِ عروسی و به هم بزنی!

با همون لباسای ِ سفیدت،تو خیابونا با عجله راه بری و دنبال ِ من بگردی.مثل ِ تو فیلما عزیزم.

بعدش کفشای ِ پاشنه بلندتو در بیاری و بدویی سمت ِ یه کیوسک تلفن،گوشی رو برداری و

آروم

آروم

شماره ی ِ من و بگیری.

من از پشت ِ خط بگم شما؟!به روی ِ خودم نیارم که تو رو شناختم.

ولی آخه لا مذهب!

بعدش آروم

آروم

اشکاتو از پشت ِ تلفن پاک کُنم.

جاده سرش را پایین انداخت و رفت،
انگار
تو را گُم کرده باشد
که ناپدید شد؛

بعله!

ما سی و چند سال است که نخندیده ایم!
جمعی پسته
با دهان های ِ بسته
روی ِ میز ِ بلندترین شب نشینی ِ زمین.
ما را خواهند شکست
ما را خواهند خورد
ما نخواهیم خندید
ما نخواهیم مُرد...
(ح.ر)

بداهه

تنم این جا بدون ِ تو       

ی ِ عمر ِ ساکت و مرده ست

همون پاها که می رفتن

ببین حالا دیگه خسته ست!

چه زخمایی که می بخشی

به دستای ِ کبود ِ من

پرم از حس ِ تنهایی

قد ِ یک جمعه خستم من

چه قدر دوری از این خونه

چرا پنجره ها بستن

چه قدر دلتنگ ِ اون شب هام

که چشم ها تو - می بستم؛

چه قدر باید بمیرم من

تا برگردی به این خونه

خودت می دونی جات اینجاست

خودت می دونی دیوونه!



بداهه بود؛ببخشید؛