-
rush
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 12:28
بگو ماهم را صدا کنم؛خورشیدت که خسته شد، جنابِ خدا.
-
۳تیر باید باشه
جمعه 3 تیرماه سال 1390 20:46
دستهایم،بویِ دوریِ تو می دهند؛ از بس که کشیده ام.
-
۱تیر...
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 18:01
تابستان بلند از راه می رسد،مثلِ دامنِ دیشبِ تو.
-
۱ تیر
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 18:00
اصلا به درک که رفتی، من هم می آیم.
-
هه...!
دوشنبه 30 خردادماه سال 1390 12:35
یک روز"من"،جایِ تمام"او"ها را می گیرد و من می میرم.
-
هه...
شنبه 28 خردادماه سال 1390 19:47
تو در طالعِ من هستی و شناسنامه یِ او
-
م
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1390 20:56
وقتی آسان از من رد شده بودی مثلِ باد از باغِ بی برگی مثلِ فصل از تقویم سانسور شده درست مثلِ رود از کوهِ سیمانی مثلِ باران از شیارِ شیروانی شبیهِ هر دوشنبه،از نیامدنت. (ح.ر)
-
۶
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 21:42
فنجانِ چای،رویِ فرش روزنامه عصر،لایِ سالنامه موهایِ تو،لایِ دستهایِ او...او...او
-
۵ و این حرف ها
شنبه 21 خردادماه سال 1390 21:57
یادِ حرف آن روزت بخیر: که گفته بودی، پا به خانه یِ بی من نخواهی گذاشت. دیروز اما لابه لایِ قَسَم هایَت-از پشت تلفن- بویِ قرمه سبزیتان می آمد.
-
۴
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 19:37
گاهی، از برخوردِ دستهایم با چهره یِ واقعیت می ترسم. +
-
۳
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 18:57
با من همیشه رو راست باش! مثلا بگو: که دیشب را با او خوابیده ای، به جایِ اینکه تظاهر به تنهایی کنی. (ح.ر) +شخصی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 22:42
هر روز، به تکرار این درها را باز و بسته میکنم! شاید،پشتِ یکی از آن ها ظهور کنی. (ح.ر) +-
-
۱
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 12:53
ذهنم، در آن گوشه اش که تو هستی، سنگینی میکند.(ح.ر) کوریون سابق!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 13:50
به احترامِ مرد بزرگ شهر غصه ها؛یک هفته سکوت. +
-
قمار باز
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 18:16
روزه یِ لبها یِ تواَم چه افطارِ شیرینی، خواهم داشت! +مَرد،مُرد.
-
من و +
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1390 19:00
حس میکنم شاعرم، وقتی از تو حرف می زنم.
-
بی عنوان
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 17:37
وقتی ساعت زنگ نیمه شب را بنوازد من و داستانم، تمام کرده ایم. +
-
بی عنوان
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 21:50
دکمه های پالتوی من را باز کن عزیزم. یه پیراهن این زیر است. باید شسته شود. کثیف است. +زندگی مشترکِ خوب و شاد!
-
.
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 18:53
تو گناهی که از تو پشیمان نیستم.
-
پریود مغزی
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 17:20
سقوط چشم هایم به درگاه نیمه باز؛ وقت تکان دادنِ دستهایش. +
-
قانون شماره 12318674534132742132
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1390 12:43
تو باید برگردی باید برگردی و با من پرواز کنی باید برگردی و زندگی دوباره ات را با من آغاز کنی. تو باید برگردی و با دست های من پنجره ی صبحِ اتاقت را باز کنی. چشمهایت را هم فقط برای دیدنِ من باز کنی. برای بوسیدنت، برای لبهای من ناز کنی. تو باید برگردی این یک تمناست.
-
منم و یه بینی
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 20:41
آرام-بوی تمام گلها و درختان باران خورده شهرم را ضبط کردم.بوی خواب آلودگی نفرت انگیز ِچراغ قرمز های طولانی-بوی حشیش پخش شده از لای درز در همسایه که ماراتن وار تمام ساختمان را آغشته می کند-بوی سالخوردگی یک نیمکت دو نفره،وسط پارک حاشیه شهر-بوی تن لخت یک پسر،وقتی تنها در خانه!بوی دستان سرد دختر و پسری که از هم...
-
جمعست دیگه.
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 17:57
ملت جملگی به زیر سایه سکوت خزیده اند،خربزه هم خریده اند بساط عیش و خریت هم گسترده اند، چه عشقی هم میکنند! +دوستان بلاگفایی،بلاگفا ریده!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 20:52
از دل ما که نرفت،آنکه از دیده برفت.
-
به خدا!
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 20:56
عشق و این حرفا،زائده ی فکر زیادی به دختر است. من باید این و درست کنم:به دیگری!
-
هیس/
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 11:31
من از پشت پرده ها میبینم،سایه هایِ فکرِ یک مشت انسان. رو به روی من،روی دیوار های شهر،به هم می آمیزند. گاه میدوند،به روی زمین می خوابند،و به روی هم،گاهی. میجنگد و میرقصند.ایستاده میمیرند. و صبح با شکفتن خورشید،پرپر میشوند.
-
تهران/طهران
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 12:59
اینجا تهران،فقط احساس میکنم خیلی از خودم دورم،به اوین و خاوران نزدیکترم،به بهشت مردگان نزدیکترم.به کثافت شباهنگام نزدیکترم.از رجایی شهر گذر کردم.رفتم ونک،یه گوشه نشستم،ساز زدم،تو ذهنم.اینجا تهران.فقط تعداد حیواناتش بیشتره،همین...همین خوبِ من.
-
شوخی با خدا
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 13:33
مردانگی افسانه شد،وقتی خدا سیبیل هایَش را زد.
-
از حمایت ارتش و امام ماست!
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 14:02
به یک نویسنده خانم،مجرد و با روابط عمومی بالا نیازمندیم. +
-
هیچی
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 21:57
دعا:تمام بلاگر های ما را از شبکه ی اجتماعی به ما بازگردان! +یاد قدیما بخیر. +نادر از سیمین جدا نمیشود.حتی سانس بعد...